سال سوم دانشگاه با اینکه احتیاج مالی نداشتم ولی به شدت دنبال کار بودم تا مستقل بشم/ رفتم چند جا سر زدم برای تدریس کامپیوتر ولی فقط یه جا قبول کرد که به عنوان کمک استاد خانم برم توی آموزشگاه مختلط! قبول نکردم/ تصویر بغض کرده ی خودم توی خیابونهای سمنان رو هیچ وقت فراموش نمی کنم/ بعضی از جوونهای الان بیکار و بی عار ول میچرخن و از جیب باباشون میخورن و ای کاش فقط میخوردن! با ولخرجی حیف و میل میکنن/ کار هست باید بگردید، منم دو ماه بعدش رفتم سر کار