کمرنگ

ثبت لحظه ها

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «داستان» ثبت شده است

یه سری آدم مثلا دانشمند ولی بی سواد

یه سری از اینایی که یه مدرکی گرفتن ـ حالا فوق لیسانس، دکترا یا هر چیز دیگه ـ نگاهشون به یه نفر دیگه که مدرکش پایین تر از اوناست، نگاه دانشمند به بچه پیش دبستانیه/ درسته که تو رفتی مثلا فوق تخصص سیراب شیردون گرفتی ولی اینو بدون اونی که مدرک پایین تر از تو داره، لزوما بی سواد نیست/ اون قطعا یه توانایی ای داره که تو نداری، شک نکن/ بعید بود از من که اینقدر مودب صحبت کنم ها/ من فعلا عشقم نمیکشه ادامه تحصیل بدم، دوست دارم چهار تا رمان بنویسم، به کسی هم ربطی نداره

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
سید مهدی موسوی

سریال میکائیل و شکست در مرحله ی آخر

هر چی این سریال میکائیل توی قسمت های قبلی جذاب و اثرگذار و سریع بود، توی قسمت آخر افتضاح به تمام معنا بود، چرت و مزخرف و کشدار و لوس مثل اکثر قسمت آخرهای سریال های سیروس مقدم، مثل پایتخت ها.../ نمی گم پایان بندی بد چون توی سریال قسمت آخر به معنای پایان بندی نیست و پایان بندی داستان ممکنه سه قسمت آخر رو شامل بشه

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
سید مهدی موسوی

مزخرف چیه؟

اولین نسخه از هر چیزی مزخرف است ـ ارنست همینگوی


به قول دوستم سید وحید سمنانی: به غیر از نسخه های خطی!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سید مهدی موسوی