کمرنگ

ثبت لحظه ها

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «رفیق» ثبت شده است

امانت

چند نفر رو میشناسید که تا وقتی یه امانتی رو به صاحبش برنگردوندن، شب نمیتونن راحت بخوابن؟ حالا این امانتی یه دونه خودکار باشه! بماند که بعضیها پول قرض میکنن و تا وقتی به روشون نیاری و گاهی به زور نری سراغشون خودشون رو به اون راه میزنن/ یه سری هم سنت خوب قرض دادن کتاب رو با پس ندادن و دیر دادن و پاره کردن کتاب خراب میکنن...


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سید مهدی موسوی

معین من...

دوباره ذهنم ریخته بهم... مثل پارسال... مثل آخرای مرداد و اولای شهریور 92... آخه دهن سرویس حالا وقت مردن بود؟ مردن هیچی، با دل آشوب نشستیم پشت در خونه تون، بازم گذاشتیمون سر کار، نمیای، نمیای، نمیای، نمیای، نمیای، نمیایــــــ... بعد که میای اینقدر گریه میکنیم که نمی فهمیم نماز میت رو چطور می خونیم، فقط اشک، فقط آه، فقط حس نبودن یه نفر، یه جای خالی، بهت بگم سیرابی کمه... گریه ی خاموش منو دوباره برگردوندی رفیق...

معین رئیسی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سید مهدی موسوی