کمرنگ

ثبت لحظه ها

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «نویسندگی» ثبت شده است

یه سری آدم مثلا دانشمند ولی بی سواد

یه سری از اینایی که یه مدرکی گرفتن ـ حالا فوق لیسانس، دکترا یا هر چیز دیگه ـ نگاهشون به یه نفر دیگه که مدرکش پایین تر از اوناست، نگاه دانشمند به بچه پیش دبستانیه/ درسته که تو رفتی مثلا فوق تخصص سیراب شیردون گرفتی ولی اینو بدون اونی که مدرک پایین تر از تو داره، لزوما بی سواد نیست/ اون قطعا یه توانایی ای داره که تو نداری، شک نکن/ بعید بود از من که اینقدر مودب صحبت کنم ها/ من فعلا عشقم نمیکشه ادامه تحصیل بدم، دوست دارم چهار تا رمان بنویسم، به کسی هم ربطی نداره

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
سید مهدی موسوی

خواب و بیداری

دیشب ساعت 2 از خواب بیدار شدم و گیج و منگ به در و دیوار نگاه می کردم: «من چه کاره ام؟» اولین چیزی که به ذهنم رسید: «نویسنده ام؟» با این سوال کلنجار رفتم ولی پاسخی پیدا نکردم. لحظاتی گذشت تا هشیاری ام برگردد... چه خوابی می دیدم؟ یادم نیست...

پ.ن: غذا هم زیاد نخورده بودم، الکی گیر ندید

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سید مهدی موسوی