دیشب یه کبوتری رو که نمی تونست پرواز کنه از دست دو تا گربه نجات دادم، قلبش خیلی تند میزد و بدجور ترسیده بود ولی وقتی توی دستام گرفتمش و باهاش حرف زدم، آروم شد... اما امروز یه صدای بال زدن و جیغ یه قمری مادر رو شنیدم، یه کم دیر رسیدم، کلاغ نامرد تخمش رو خورد... عمر جوجه اش به این دنیا نبود