یه نونوایی سنگکی توی محله مون داشتیم که صاحبش هم خمیر میگرفت، هم نون از تنور درمیاورد وهم پول از مشتری می گرفت و با همون دست چرکش دوباره میرفت سراغ خمیرا/ یه نفری میخواست نونوایی بچرخونه و هی هم غر میزد که کارگر گرونه و فلان/ بعد چند وقت هم در اونجا رو بست/ شما یه نون خر! رغبت میکنی از این سیرابی نون بخری؟/ حالا نقل بعضی از ماهاست که یه نفری میخوایم یه کاری بکنیم و هی هم میگیم هیشکی از ما حمایت نمیکنه و هیچ آدم باسواد و خوشگل و مهربونی پیدا نمیشه که بیاد همکار ما بشه/ دروغ میگم؟ فحش بده