کمرنگ

ثبت لحظه ها

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «کار» ثبت شده است

کار کار کار

سال سوم دانشگاه با اینکه احتیاج مالی نداشتم ولی به شدت دنبال کار بودم تا مستقل بشم/ رفتم چند جا سر زدم برای تدریس کامپیوتر ولی فقط یه جا قبول کرد که به عنوان کمک استاد خانم برم توی آموزشگاه مختلط! قبول نکردم/ تصویر بغض کرده ی خودم توی خیابونهای سمنان رو هیچ وقت فراموش نمی کنم/ بعضی از جوونهای الان بیکار و بی عار ول میچرخن و از جیب باباشون میخورن و ای کاش فقط میخوردن! با ولخرجی حیف و میل میکنن/ کار هست باید بگردید، منم دو ماه بعدش رفتم سر کار

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سید مهدی موسوی

بچه و پایان نامه دکترا

یه بنده خدایی هم هست (یکی هم بود) که هر بار زنگ میزنه میگه من بچه کوچیک دارم، الان باید از پایان نامه ام دفاع کنم، وقت ندارم مقاله علمی ـ پژوهشی بنویسم، یه کاری بکنید این مقاله من توی یه مجله چاپ بشه

بچه کوچیک... منم میخوام

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سید مهدی موسوی

ساعت کاری ماه رمضون

یه جایی قبلنا کار میکردم همون زمان محمود خدابیامرز، ساعت اداری رو که کم کرده بودن، بعد هم موقع نماز ظهر حاجی یه چند دقیقه ای حرف می زد و بعد هم بعضی از کارمندا با تاکید زیاد دوست داشتن یک جزء قرآن اون روزشون را همون اداره بخونن/ بگذریم حالا ساعت مفید کارکردنشون چقدر میشد؟/ داداش عبادتت را بذار برای توی خونه، اداره جای کار کردنه و مشکل مردم رو حل کردن

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سید مهدی موسوی